loading...

فیکوس لیراتا

بازدید : 679
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 19:43

دوست دارم زن

تو خیلی خفنی

و خیلی خفن تر خواهی شد

من بهت ایمان دارم

یه روزی به همه‌ی آرزوهات میرسی

به تک تک آرزوهات

و یه نگاهی بهشون میندازی

و با یه لبخند گرد به خودت میگی دیدی تونستی؟

دیدی کاری نداشت؟

دیدی از پسش براومدی؟

دیدی چقدر قوی و با اراده‌‌‌ای ؟

چقدر خدا دوست داره؟

چقدر همه چی بر وفق مراده؟

دیدی چشم به هم گذاشتی دنیات پر از نور شد؟

دیدی تموم شد کرونا؟

تموم شد غصه‌ها؟

ایران شد بهترین سرزمین دنیا؟

دیدی چقدر حالت خوبه همیشه؟

چقدر قشنگ میخندی؟

چقدر از ته دل؟

دیدی دنیا چقدر قشنگه؟

+ یکمم قربون صدقه‌ی خودم برم دلم واشه :))))))

پوستر | دعا در کربلا...
بازدید : 1014
جمعه 22 اسفند 1398 زمان : 19:43

بهتون گفته بودم عاشق وقتاییم که قبل از خواب با چستر سپری میکنم؟ دوتامون دراز کشیدیم رو تخت و خیره به سقف به رویاهامون فکر میکنیم و راجبه رویاهامون حرف میزنیم .

و بعد از اینکه خواب چشمای چستر و در برمیگیره و دیگه حس و حال حرف زدن نداره میگه : خب دیگه نازیم کن بخوابم ! ( و من با خودم فکر میکنم همه‌ی مردا انقدر لوسن برای زناشون یا فقط چستر من این طوریه و بدون اینکه با ناخن روی کمرش نقاشی نکنم خوابش نمیبره ! )

امشب بعد از اینکه گفت نازیم کن بخوابم ،خودمو زدم به خواب و گفتم امشب تو نازیم کن ! و همزمان که نازیم میکنی برام لالایی بخون .

لازمه بگم که استعداد لالایی خوندن توی چستر تقریبا نزدیک به صفره !

بعدش که نوبت من شد که نازیش کنم و لالایی بخونم چستر گفت صدات امتیاز کامل رو میگیره اما باید رو متن لالایی آت کار کنی .

خلاصه که اومدم امشب چندتا لالایی بنویسم برای فرزندانم و بابای فرزندانم تا باشد که رستگار شوم .

لالا لالا لالا لالا بخواب دختر بخواب زیبا

بخواب جانم بخواب دریا

بخواب تا خواب خوب بینی

توی رویاها گل چینی

لالا لالا لالا لالا بخواب دلبر بخواب جانا

بخواب زیبا بخواب دنیا

بخواب تا توی رویاها

ببینی بهترین خواب‌ها

فکر کنم این افتضاح ترین لالایی دنیا باشه ! ولی به عنوان اولین لالایی ثبتش میکنم . و سعی میکنم هر شب یه لالایی بگم .

+ دارم بتهوون گوش میدم . باید بگم یا خود خدا چقدر خفنه موسیقیاش ....

+ چرا دلم میخواد یه عالمه حرف بزنم ولی حرفی نیست؟

+ اینستاگراممو پاک کردم ! باید به خودم ثابت کنم معتاد نیستم .

+طالع شما بسیار درخشان و نورانی است به زودی به شما قول میدهم شاهد موفقیت را در آغوش خواهی گرفت .

+ راستی من خودمو خیلی دوست دارم ! گفته بودم قبلا؟

چقدر من از تو زن خوشم میاد:)))))
بازدید : 623
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 18:07

میخوام از صبحم شروع کنم ! از ساعتای نزدیک هفت صبح که یهو به طرز وحشتناکی احساس گرسنگی به سراغم اومد و از اونجایی که هنوز فکر میکردم نی نی دارم توی شکمم برای اول بار از خواب بیدار شدم و رفتم یه موز خوردم ! گفتم نکنه بچه ام گرسنه باشه بعد نیاز به غذا داشته باشه بعد من همین طوری بی تفاوت ازش بخوابم خدایی نکرده بچه ام عقب مونده بشه !!!!!! ( واقعا خلم )

بعد از اینکه یه چی خوردم نشستم کنار گلام و به این فکر کردم که اتاق بچه مو چجوری تزیین کنم ! و چه چیزایی براش بخرم و چه رنگ پرده‌‌‌ای برای اتاقش انتخاب کنم و کمد و تختش و از کدوم مدلا بگیرم بهتره ! و در عرض نیم ساعت کل اتاق خوابشو چیدم توی ذهنم !

دیگه انقدر به تک تک لحظه‌هاش فکر کردم که داشتم به دوران دبیرستانش میرسیدم :)))))))) یهو به خودم اومدم گفتم نکنه خل شدم و چستر راست میگه اصلا خبری از بچه نیست؟

این شد که رفتم سراغ حافظ ! ( من خیلی میونه‌ی خوبی با حافظ ندارم چون که یه خواهر دارم که میشه بهش گفت حافظ باز ! به طوریکه میخواد از خیابون بره اونور یه تفعل میزنه ببینه حافظ چی میگه :) و به همین حافظ توی کل زندگی 20 بارم حافظ باز نکردم . اما هر بار حافظ گرفتم واقعا دقیق جواب داده و اون اتفاق افتاده یا نیوفتاده !)

نیت کردم که حافظ من باردارم یا نه ؟ و بیشتر توی ذهنم این بود که حتی اگه باردار نبودم بعد از کرونا اقدام کنیم و بیخیال مهاجرت و اینا بشیم ! و به جاش بچه داری کنم :))))))

که جناب حافظ فرموندن :

خب من پشام فر خورد از این تعبیر درست و دقیق ! واقعا الان موقعیت بچه دار شدن رو نداریم و من فقط از روی عشق به بچه دلم له له میزنه برای بچه داشتن درحالیکه نه به نفع بچه است نه خودمون . ولی خب تا دلتون بخاد خانواده ام عشق میکنن با بچه دار شدنم و تقریبا آرزوهاشون برآورده میشه :)))))))))

خب بعد از خوندن این فال یکم حالم خوب شد که خداروشکر حافظ هست تا باهاش حرف بزنم و جوابمو بده . بعدش یه نیت دیگه کردم و با بهترین تعبیر فالی که توی زندگیم گرفتم روبه رو شدم :

آنقدر این تعبیر و خود شعر خوب بود که تموم نا امیدی‌هایی که بخاطر کرونا و وضعیت کشور و همه اتفاقات بد به دلم افتاده بود از دلم رفت و به امید تبدیل شد ، به یه لبخند گنده روی صورتم . آنقدر گنده که نمیتونستم از بین ببرمش و حتی دلم میخواست چسترو بیدار کنم و براش بخونم که حافظ چه نویدی داده :)))))))))) اما خب دلم نیمد دیشب کم خوابیده بود و کلافه بود .

خلاصه که خیلی ذوق و شوقم زیاد بود ، آنقدر که نتونستم زیاد بخوابم و از ساعت 8تا 1 بیشتر نخوابیدم . به خیال خودم میتونم خوابمو تنظیم کتم و دیگه اوکی میشه ساعت خوابم .

تا ساعت 7 شب به زور چوب کبریت لای پلکام گذاشتن بیدار موندم ! یعنی حتی رفتم حمام و زیر دوش مشغول چرت زدن بودم ! و این مقاومت و ادامه دادم تا ساعت 7 و نیم . نیم ساعت رفتم بخوابم چستر با تلفن حرف زدو با صداش از خواب بیدارم کردم !

تصمیم گرفتم غذا بخوریم بعد بخوابم . تا ساعت 10 و نیم باز مقاومت کردم .

و ساعت 10 و نیم دور از جونم دور از جونم عین جنازه روی تخت افتادم و دیگه توان بلند شدن نداشتم .

تا اینکه ساعت 12 از گرمای زیاد اتاق از خواب بیدار شدم و کلی عصبی سر چستر داد زدم که چند بار بهت گفتم این پکیج و کم کن ! خوب شد بد خواب شدم !! واقعا وقتی خوابم بهم میریزه بی ادب و گستاج میشم :((((((( و هر چی ادب و احترام به چستر گذاشته بودم توی زندگیم یه دفعه به فنا میدم ! واقعا بعضی وقتا تحملم سخته . بگردم دورت چستر :))))))))

از ساعت 12 تا 2 غلت میخوردم و فکر میکردم رباتم ! هم خودم هم چستر و هم بابام !!!!!!!!!! و الان که روی تخت خوابیدم کسی آفلاینم کرده اما یادش رفته به خواب عمیق بفرسته منو و من کاملا هوشیارم ولی نمیتونم کاری کنم !!!!!!!

و الانم در خدمت شمام با بهم ریخته ترین ساعت خواب در کل دنیا ...

دقیق کردم خارجی آ خیلی زود میخوابن شبا ! ساعت 9 - 10 . به طوری که ساعت 12 براشون خیلی نصف شب حساب میشه !!

و از اون ور صبح خیلی زود از خواب بیدار میشن و حتما حتما میرن پیاده روی ! چقدر لایف استایلم به خارجی آ شبیه :(((((((

حالا الان برم تلاش کنم شاید خوابم ببره ! واقعا نیازمندم برای اوکی شدن ساعت خوابم دعا کنید برام و از خدا بخواید که کمکم کنه !

ضدعفونی معابر و اماکن عمومی دیزج خلیل با همکاری تیپ مکانیزه امام زمان عج سپاه
بازدید : 439
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 17:56

خب خب میبینیم که حسم نسبت به اینکه نکنه مادر شدم قوی تر شده و واقعا حس میکنم یه چی تو دلم داره وول وول میخوره !

واکنشم نسبت به نی نی دار شدن :

چستر من فکر میکنم که من نباید کار کنم توی خونه برای بچه ام خوب نیست !

چستر میگم بهتره تا مدت‌ها سکس نداشته باشیم چون شاید برای بچه خطرناک باشه !

چستر میگم چایی میخورم بچه ام نسوزه ؟

چستر چطوره بذارم چاییم یخ کنه بعد بخورمش ؟

چستر چطوری از پس هزینه‌های بچه بربیایم؟

چستر چطوری بریم سونی گرافی و اینا توی این وضعیت کرونا؟

چستر میگم بچه به گلام دست نزنه همه شون و به فنا بده ؟

چستر فکر کن همش باید خونه رو تمیز نگه دارم تا خدایی نکرده چیزی از رو زمین برنداره بخوره

دستمو گذاشتم روی شکمم و ولو شدم روی کاناپه‌ی جلوی تی وی !

میگم چستر نکنه من نباید الان خیلی بشینم؟ بهتر نیست دراز بکشم به نظرت؟

چستر در حال دیدن سریال غرب وحشی که همش بکش بکشه !

میگم چستر به نظر من بهتره این سریال و قط کنی برای بچه مون خوب نیست خشن میشه !

چستر تو اصلا چرا به بچه مون توجه نمیکنی؟

بیا دستتو بذار روی شکمم

بیا نازیش کن

چرا باهاش حرف نمیزنی اصن؟

بیا بهش بگو که خیلی دوسش داری

چستر از دور نه ، بیا سرتو بذار روی شکمم و بهش بگو که خیلی دوسش داری

چستر همون طوری که سریال میبینی دستتو بذار روی شکمم باشه و نوازشش کن که نترسه بچه

چستر به نظرت شکمم بزرگ نشده؟

چستر به نظرت دختره یا پسر؟

چستر : ببین قرنطینه با آدم چیکارا که نمیکنه !!

سورس کد درگاه پرداخت آنلاین همراه با ارسال پیامک و ایمیل در Asp.net Mvc Core.
بازدید : 589
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 17:56

راستش دیشب قرار نبود راجبه شری بنویسم ، قصد داشتم راجبه پدر چستر بنویسم که شری پی ام داد و شبم به طرز وحشتناکی فناییده شد .

البته نه همه‌ی همه اش ...

ساعت 5 صبح بود که یه صداهایی از آشپزخونه می‌اومد که واقعا ترس منو برانگیخته بود و باعث شد چستر و از خواب بیدار کنم تا باهم بریم آشپزخونه ببینم که چیزی نیست و از توهم دست بردارم .

( چند روز پیش یه خوابی دیدم که تو خواب مادر دوتا بچه ام و بچه‌هام دو قلو بودن ... وقتی برای چستر خوابمو تعریف کردم گفت منم خواب دیدم تخم کردم !!!!!! دوتا تخم !!!!!!!!!!! واقعا برام عجیب بود اینکه هم زمان باهم این خوابارو دیدیم . الان یهو حس کردم زیر دلم یه چی قل قل میخوره !!!! نکنه مامان شده باشم ؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!)

داشتم میگفتم چستر که از خواب بیدار شد و تقریبا بی خواب شده بود که من شروع کردم به تعریف پست قبل و اینکه چی شده و چی گفتم و چی گفت ...

میدونید چستر معتقده که من خودم دوس ندارم دوست صمیمی‌داشته باشم وگرنه خیلی آدما کنارم هستن که خیلیم برام ذوق دارن و برای کوچک ترین اتفاقات زندگیم واکنش نشون میدن و حواسشون بهم هست ولی من هیچ وقت نشده بهشون پیام بدم ! میگه که حتما خیال میکنی همیشه باید بقیه بهت پی ام بدن و زنگ بزنن و احوالتو بپرسن !!!

این وحشتناک ترین بعد شخصیتیه منه ، همین که همیشه منتظر تماس یا پی ام بقیه ام . همیشه منتظرم بقیه بهم اهمیت بدن ! بقیه بهم پیشنهاد بیرون رفتن بدن ! بقیه بیان بگن حالت چطوره؟ بقیه تو اینستاگرام بهم درخواست بدن ! یعنی الان یه دختره هست میشه خواهر داماد چستر اینا خیلی وقته دلم میخواد بهش درخواست بدم که فالو داشته باشمش اما نمیکنم این کارو ! و نمیدونم چرا همش منتظرم اون فالوم کنه اول! به قول چستر نکنه 1 میلیون فالوور دارم !!!!!! باید حتما بقیه بهم درخواست بدن ...

واقعا بعد مزخرفیه و فکر میکنم ریشه اش توی بچگی آم نهفته باشه و بیشتر به این خاطره که دلم نمیخواد هیچ وقت هیچ کس ردم کنه ! فوبیا دارم حتما ... فوبیای رد شدن ، بی اهمیت شدن ، پذیرفته نشدن ...

ولی خب من مقاومت کردم در برابر پذیرفتن این بعد خودم و به چستر گفتم هنوز دوستی رو پیدا نکردم که چفت خودم باشه که براش همه جوره وقت بذارم ! چسترم گفت باید برای پیدا کردن دوست مورد نظرت آگهی بدیم !

نیازمند یک عدد رفیق هستم با ویژگی‌های زیر :

علاقه مند به فرانسه یا نویسندگی

علاقه مند به ویلون

علاقه مند به سریال friends یا this is us ( به دلیل اینکه دوست دارم راجبه این سریالا باهاش صحبت کنم و دلم میخواد آنقدر علاقه مند باشه که بتونیم ساعت‌ها راجبه شخصیت‌های سریال باهم حرف بزنیم و کیف کنیم اصن )

ترجیحا متاهل ( و ترجیحا همسرش یکم توی علم و دانش و اینا باشه تا چستر بتونه باهاش ارتباط بر قرار کنه و نمیگم حتما تحصیل کرده باشه اما خب حتما کتاب خون باشه و اطلاعاتش نسبت به دانش و علم به روز باشه یا دیگه حداقل اسنوکر باز باشه )

خیلی پولدار نباشه

اهل چسناله نباشه و در کل افسرده نباشه

خیلی با انگیزه باشه و امیدش نسبت به زندگی خیلی بالا باشه ( طوری که همش بهم انگیزه بده و منو برای رسیدن به هدفام تشویق کنه )

خوشگلم باشه :))))))))

کتاب خونم باشه و کتابای مورد علاقه‌ی من مورد علاقه اش باشه

از یابنده‌ی این دوست تقاضا میشه حتما به قسمت کامنت مراجعه کرده و من رو از این دوری نجات بده ...

البته چستر میگه چیزی که تو میخوای خیلی شدنی نیست ! و بهتره با یکی از همین دوستات فعلا ارتباطتت رو خوب کنی تا فرد مورد نظرت پیدا بشه وگرنه شاید 40 سالت بشه و هنوز اون دوستی که دلت میخواد سر راهت قرار نگرفته باشه !!

بعد از این صوبتا از چستر پرسیدم که چه چیزایی توی ذهنت هست که خیلی دوست داری انجامش بدی و با جمله‌ی من هنوز ... میشه شروعشون کنی !

خب گفت من هنوز کشور‌های خارجی رو سفر نکردم و دلم میخواد کل دنیا رو ببینم

هنوز اسنوکر باز حرفه‌‌‌ای نشدم و دلم میخواد اسنوکر باز بشم نه حالا به صورت حرفه‌‌‌ای چون که نمیشه هیچ وقت چرا که دیره برای حرفه‌‌‌ای کار کردن چیزی

هنوز کنسرت یه آدم درست و حسابی نرفتم

هنوز ...

بقیه‌ی هنوزاش راستش یادم نمیاد ! اما درباره‌ی اینکه الان دیگه دیره برای حرفه‌‌‌ای شدن توی رشته‌‌‌ای صحبت کردیم و واقعا به این نتیجه رسیدیم برای اینکه توی ورزش یا موسیقی یا هر چی یه آدم خفن بشی لازمه از خیلی کوچیکی وارد اون رشته بشی از 5 سالگی مثلا ، اولش من یکم مقاومت کردم و گفتم شایدم بشه از الان و اگه خیلی تلاش کنی حتما میشه ، که همون حین صحبت از استاد کلهر شد و رفتم بیوگرافی شو خوندم و خب پشمام فر خورد !( این اصلاح پشمام فر خورد به معنای تعجب کردن یا شاخ در اوردنه - برای بچه‌هام توضیح دادم که در آینده قراره این پستارو بخونن ) و خب بعد از خوندن زندگی خفن استاد به این نتیجه رسیدم که واقعا چستر درست میگه و برای اینکه خیلی خفن بشم توی رشته‌‌‌ای یکم برای دیره !!!

اما واقعا دلم میخواست ایران نبودیم و میشد که چستر یه اسنوکر باز حرفه‌‌‌ای بشه ! فوق العاده به این رشته علاقه داره و دلم میخواست میتونستم کاری برای تحقق یافتن این رویاش بکنم :(((

از ساعت 5 تا 6 و نیم باهم صحبت کردیم و من خیلی راضی بودم از حرفایی که زدیم . کلا از حرف زدن با چستر خیلی خوشم میاد چون که خیلی باهوشه و کلا خفنه و حرفای خوبی میزنه و کلی اطلاعات بهم میده . خوشبحال بچه‌هامون با این باباشون :)))))))

سورس کد درگاه پرداخت آنلاین همراه با ارسال پیامک و ایمیل در Asp.net Mvc Core.
بازدید : 469
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 18:07

امشب شری پیام داد و به طور خلاصه میتونم بگم که انتهای پست سه کله پوک رخ داد !

حرف زدیم و اون منو به حرف زدن تشویق کرد ، به اینکه اگه باهم حرف میزدیم هیچ وقت رابطه مون به اینجا کشیده نمیشد . اما من موافق نیستم . به نظرم آدما اگه چفت هم باشن انقدر چاله چوله رابطه شون رو پر نمی‌کنه که نیاز باشه هی راجبه چیزایی که آزارشون داده باهم حرف بزنن .

البته شاید من این طوریم . چونکه من از بچگی از حرف زدن راجبه مسائلی که آزارم میدادن بیزار بودم . هیچ وقت نمیشد برم به یکی بگم ببین این کارت ، این حرفت ، این رفتارت منو اذیت کرد ، منو اذیت میکنه . فقط آروم آروم از آدما فاصله گرفتم و آدمایی رو که خیلی آزارم میدادن به فراموشی سپردم . شاید پیش خودم خیال میکنم آدما هوشمندن و انتظارات همو متوجه میشن و تلاش میکنن تا انتظارات همو به جا بیارن .

ولی شری معتقد بود که آدما با حرف زدن یاد میگیرن کنار هم زندگی کنن و با عقاید هم کنار بیان . اما من هیچ وقت با عقایدشون مشکلی نداشتم . مشکل من بیشتر سر رفتارشون بود ، رفتارشون در رابطه با بهترین اتفاقای زندگیم .

واکنش‌هاشون وقتی اتفاقای خوبی توی زندگی می‌افتد . حالا نه حتما اتفاق حتی واکنششون وقتی یه لباس جدید میپوشیدم .وقتی خوشگل تر میشدم . وقتی عکس دوس پسرمو براشون میفرستادم .وقتی توی توییتر خیلی معروف شده بودم ..

واکنش‌هایی بدون ذره‌‌‌ای ذوق . ذره‌‌‌ای وای چه خفن . ذره‌‌‌ای چه خوبه ...

واکنش‌هایی سراسر بی تفاوتی .

من از بی تفاوتی آدمها درست وقتی که توقع دارم برام ذوق کنند متنفرم . و اونها هم دست گذاشته بودن دقیق روی نقطه ضعف من و هی منو از خودشون دور و دورتر میکردن .

به نظر من علت اصلی که رابطه‌ی ما رو به تباهی کشید همین بی تفاوتی‌ها و بی ذوقی‌ها بود . یا طوری رفتار کردن که وای چه دستاورد ساده و مسخره‌‌‌ای اما آفرین ، برات خوشحالم !!!!!!!!

حتی امشب هم که بعد از مدت‌ها دلم میخواست باهاش صحبت کنم و سعی کردم مکالمه رو بی نتیجه به پایان نرسونم بهش راجبه احتمال مهاجرتمون گفتم ! که خب مثل همه‌ی اتفاقات خوب زندگیم که وقتی بهشون میگفتم بعدش چیزی جز حس پشیمونی گریبان گیرم نمیشد ، امشب هم این اتفاق افتاد و با چندتا جمله‌ی کلیشه‌‌‌ای مثل ایشالا هر چی قسمت باشه اتفاق می‌افته منو بیشتر و بیشتر وارد وادی مثل سگ پشیمون شدن کرد ...

و در آخر کاش همون اول به جای گفتن دلت برام تنگ شده ... با یه ایموجی پایان میدادم به این مکالمه‌ی بیخود ...

+ الان که دارم فکر میکنم شاید اینکه امشب بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش پیام داده و اینکه مکالمه آنقدر افتضاح به پایان رسید شاید آغاز این باشه که بتونم راحت تر فراموشش کنم . یه جوری مثل اینکه دیدی فقط تو فکر و خیالت حرف زدن باهاشون خیلی خوبه؟ یا دیدی همون جوری که پیش بینی میکردی شد؟ دیدی شما هنوز همون آدمایید و چیزی بینتون تغییر نکرده و شاید هیچ وقت هم تغییر نکنه . پس بیخیال ... بیخیال خاطره‌ها ، روزای خوب ، خنده‌ها و گریه‌هایی که باهم کردید . فراموش کن . فراموشی بعضی وقتا بهترین اتفاق میتونه باشه ...

و اولین راه برای فراموشی اینه که رهاشون کنی . از فکر کردن بهشون ، دیدن عکساشون و گشتن بین پستاشون تا اثری از خودت پیدا کنی، دست برداری ... همه اینارو باید رها کنی . فکر کنی که وجود ندارن یا حداقل وجودشون دخلی به تو نداره .

پس رها کن رفیق و بذار که خودشون فراموش بشن

⭐خرید با تخفیف ویژه کتاب مرور آخر برای مصاحبه شغلی اثر ناصر ابراهیمی 💯
بازدید : 452
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 18:40

ساعت نزدیک 6 صبحه و من همچنان بیدارم ...

دلم میخواد درباره‌ی بعضی رفتار‌های چستر بنویسم که خیلی خوشم میاد ازشون .

مثلا اینکه وقتی از چیزی حرصش میگیره و دلش میخواد تلافی کنه توی صورتم نگاه میکنه و میگه حیف که خیلی خوشگلی وگرنه ...

و خب من انقدر کیف میکنم که دلم میخواد همش حرصش بدم و این واکنشو ازش ببینم .

روزای تعطیل وقتی توی خونه است و من تا لنگ ظهر خوابم و میخواد بیدارم کنه از خواب ( مثلا ساعت 3 بعد از ظهر ) میاد بالای سرم و بعد از کلی قربون صدقه بهم میگه آخه کی وقتی از خواب بیدار میشه آنقدر قشنگه ؟

مثلا امروز بهم گفت بهت قول میدم هیچ کس تو دنیا به زیبایی تو نیست وقتی که از خواب بیدار میشه ...

یا یه روز دیگه بهم گفت آخه کی زنشو ساعت 2 بعد از ظهر در حالیکه خودش ساعت 11 صبح بیدار شده و نه صبونه خورده و نه نهاری در کاره با ماچ و بوسه بیدار میکنه؟

من نباید ضف برم برای این مرد آخه ؟

اینکه خیلی برای خندوندن من تلاش میکنه خیلی برام قشنگه ! بعضی وقتا آنقدر از دستش میخندم که دل درد میگیرم . و آنقدر از ته دل شاد میشم که احساس میکنم دیگه توی این دنیا وجود ندارم . انگار که چستر به تنهایی یه دنیای دیگه برام ساخته و یه وقتایی منو به اون دنیا میبره . وقتایی که تو بغلش غش میرم از خنده و اون انواع دلقک بازی آرو در میاره تا خنده از روی لبای من محو نشه . که بعدشم بهم بگه میدونستی خیلی قشنگ میخندی ؟ و من تو آسمون اون دنیای رویایی به پرواز دربیام .

اینکه خیلی وقتا از خواسته‌های خودش به خاطر من چشم پوشی میکنه و با اینکه شاید برای چیزی که من براش پر از ذوقم ، ذوق نداشته باشه اما پا به پام ذوق میکنه و باعث میشه حال من بهتر بشه و ذوقم پر رنگ تر .

اینکه وقتی از خواب بیدارش میکنم با وجود اینکه بد خواب شده ، بهم لبخند میزنه و گاها بهم میگه دوست دارم ،با وجود اینکه خود من وقتی کسی از خواب بیدارم میکنه خیلی خیلی بد اخلاق میشم و تا حداقل یک ساعت نگذره هیچ کس نمیتونه بیاد طرفم ‌‌‌ ، برام خیلی قشنگه ...

ادامه دارد

سحبا5: کرونا و وضعیت اضطراری
بازدید : 339
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 20:51

باید بگم که اشتباه میکردم ، سریال this is us حتی از friends هم بهتره ... خیلی خوبه ، رابطه‌هاشون باهم عالیه .

اینکه انقدر برای هم خوبن و کنار همن عالیه . اینکه آنقدر همدیگر و دوست دارن یا اگه ندارن سعی میکنن داشته باشن عالیه .

بخششاشون بعد از قهر و دعوا عالیه . در کل امتیازش به نظر من 10 از 10 ...

هر وقت این سریال و میبینم و ساعت از نیمه شب میگذره به سرم میزنه به شری و سین پیام بدم و بگم که بیاید برگردیم به روزای قبل . به روزایی که بهترین دوستای هم بودیم .

اما بعد از اینکه این فکر به سرم میزنه ، به این فکر میکنم که چقدر براشون مهمم ، که آیا اصلا رابطه‌‌‌ای باقی مونده بین ما که با پی ام دادن من دوباره مثل روز اولش شه یا که همه چیز بین ما از بین رفته ؟ یا که اصلا فراموش کردیم یه زمانی همدیگر و دوست داشتیم ؟

اصلا همدیگر و دوست داشتیم ؟ بهترین دوستای هم بودیم؟

میدونم که شما همیشه بهترین دوستای هم بودید اما من چی؟ منم سهمی‌از بودن در این بهترین‌ها داشتم هیچ وقت؟ شما چی؟ هیچ وقت بهترین من بودید؟

تا اونجایی که یادمه من هیچ وقت دوستی که بهترینم باشه نداشتم ! یا شاید هم هیچ وقت بهترین دوست هیچ کس نبودم .

یادمه که قبلنا شما خیلی تلاش میکردید برای خوب کردن حال رابطه مون ! قهر میکردم کلی تحویلم میگرفتید و با گل و شیرینی می‌اومدید دیدنم . برای تولدم سوپرایزم میکردید و سعی میکردید منو میون جمع خودتون نگه دارید .

شاید من لیز خوردم ، لیز خوردم و از جمع شما خارج شدم .

نمیدونم دنبال چی میگردم توی رابطه ام با شما . در حالیکه میدونم دیگه چیزی توی این رابطه وجود نداره تا حال منو خوب کنه . اما خب گاهی دلم میخواد بهتون پیام بدم و مثل قبل باشیم باهم مثل خیلی خیلی قبل ، اونوقتا که همه خسته میشدن از طولانی بودن صحبت‌های ما پای تلفن .

نمیدونم اصلا به من فکر میکنید یا نه ؟ اصلا شمام گاهی دلتون میخواد بهم پیام بدید و همه چی برگرده به روزای قبل یا نه .

اما من توی هفته یک بار تا مرز پی ام دادن بهتون پیش میرم ، تا اونجا که میرم توی صفحه‌ی پی وی تون تایپ میکنم سلام ، خوبی؟

ولی خب هیچ وقت این پی ام سند نمیشه . چرا که هر بار بعد از نوشتن این سلام خوبی . تمام اتفاقات قبل میاد جلوی چشمام و بعد از اینکه با خودم میگم این رابطه مرده ! گیرم که الان بگه سلام خوبم تو چطوری؟ چی داری بعدش بگی؟ چقدر میتونی این مکالمه رو ادامه بدی اصلا؟ تا کجا؟

تا هیچ جا ... ته تهش تا خداروشکر منم خوبم ، گفتم یه حالی ازت بپرسم

نه بیشتر

نه بیشتر

...

خرید رمان دختر بد به قلم یغما
بازدید : 600
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 22:32

امشب دلخوری‌ها رو گذاشتم کنار و بالاخره به اغوش گرم اسلام برگشتم :))))

واقعا رفتار عجیبی از خودم نشون دادم این چند وقت ! اونم بی دلیل ... و تقریبا شبای سختی بود برای چستر ، خیلی کلافه شده بود .

خداروشکر امشب دیگه به خودم اومدم !!! به خطر افتاده بود رابطه مون ...

+ شمام همش بینی تون میخاره ؟!!! در حالیکه تا قبل از قضیه کرونا اصلا نمیدونستید بینیتون کجا هست ؟

+ همین الان دوتا عطسه کردم ... خدا به خیر کنه

+ داماد خاله ام مشکوک به ویروس کروناست و هنوز جواب آزمایشش نیمده !

+ دیشب تا خود صبح بیدار بودم ! یعنی تا ساعت 9 صبح و Friends دیدم . دوباره شروعش کردم و تا صبح 6 قسمتشو دیدم . بی وقفه ...

+ علاوه بر سریال This is us و Friends یه سریال دیگه رو هم میبینیم به اسم Westworld ... و باید بگم که فوق العاده است و شدید پیشنهاد میشه .

+ آهنگ خوب بهم معرفی کنید پلیز

+ چستر تو خیلی پرفکتی :)) ماچ بهت از اینجا

کسب درآمد از اینترنت
بازدید : 351
چهارشنبه 13 اسفند 1398 زمان : 0:37

چقدر همه چیز کسل کننده است

چقدر حس میکنم از همه چیز بدم میاد

از همه کس

از خودم

خودم

خودم

+ساعت پنج صبح نوشت : آدما خیلی بی پناهن ، هیچ کسو ندارن .. هیچ‌ کس

نکاتی از سی دی اضداد

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 9
  • بازدید کننده امروز : 6
  • باردید دیروز : 11
  • بازدید کننده دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 138
  • بازدید سال : 138
  • بازدید کلی : 11289
  • کدهای اختصاصی