loading...

فیکوس لیراتا

بازدید : 489
سه شنبه 12 اسفند 1398 زمان : 5:48

+ باید یاد بگیرم وقتی کاری رو برای چستر انجام میدم که باعث خوشحالی یا لذتش میشه از ته دل باشه . باید بی چشم داشت باشه . نباید توقع داشته باشم همون کارو چستر برام انجام بده . نباید با فکر‌ به اینکه تا حالا چستر این کارو برای من نکرده حس خوبمو از دست بدم .

البته میدونم که چقدر سخته و چقدر تمرین لازم داره بی توقع لطف و محبت کردن ...

+ من بی شک عاشق سریال This is us شدم ، چقدر خوبه این سریال . چقدر زن و شوهرا باهم خوبن ... چقدر همه چی توی فیلم در عین سادگی قشنگه .

+ یکی از رفقای قدیمیم بی هوا برام عکس فرستاده و نوشته عکسای جدیدم رسید به دستم . یه آن حس خوبی بهم دست داد . اینکه حس کرده من انقدر دوستش هستم که بی هوا عکسشو برام بفرسته خیلی برام قشنگ بود ‌‌‌. خودم خیلی وقته این کارو انجام ندادم . چون حس میکنم واقعا دوستی رو ندارم که برام ذوق کنه و از خوشحالی من خوشحال بشه .

+ در آخر دلم گرفته و کم مونده بزنم زیر گریه . کلا روز دلگیری داشتم ، هر‌چند چستر از وقتی که از سرکار اومد سعی کرد شب خوبی رو برام بسازه . و کمک کرد تا شام بپزیم و با وجود اینکه خسته شده بود از سریال راضی شد ۶ قسمت سریال ببینیم . اما الان که رفته بخوابه باز دلم گرفته . خیلی هم دلم گرفته ...

+باید با چستر راجبه‌ی سری مسائل حرف بزنم ، باید حرف بزنم ، باید ...

جواب یک کاربر _مدرسه گرافیکvfx
بازدید : 669
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 9:01

چستر قشنگم خیلی وقته برات ننوشتم ! خیلی وقته پستی اینجا فقط برای تو به ثبت نرسیده ...

امشب میخوام دوباره مثل قبلنا برات بنویسم ، بنویسم که چقدر این روزا درمانگری ، چقدر میون این همه استرس آرامش بخشی برای ذهن و روان من . چقدر حالم کنارت آرومه .

نگاهت موج دریای شماله ، دلم میخواد که غرق این نگاه شم

چشای تو خلیج تا ابد فارس الهی من فدای اون چشا شم

تن تو تخت جمشید عزیزم دلت زاینده رود عشق و احساس

کنار تو ندارم درد غربت تو باشی سرزمین من همین جاست

چه تصویر قشنگی داره این عشق

شبیه مستی تو شعر خیام

چقدر شیرین لحن شرقی تو

چقدر خوبه که هستی توی دنیام

این متن آهنگی که همین الان یعنی 2 ساعت از نیم شب گذشته دارم بهش گوش میدم ! نشستم توی پذیری و با فکر به تو که خوابی این آهنگ و گوش میدم و دلم لبریز میشه از عشقت ...

من از این عشق ناب آریایی

به فصل تازه‌‌‌ای از خود رسیدیم

کنار تو جهان و عاشقانه

بدون مرز و بی محدوده دیدم

سبک بال و رها و شاد و آزاد

یه ابر عاشقم رو شونه‌ی باد

چنین احساس خوبی رو عزیزم

حضور مهربون تو بهم داد

و فقط خدا میدونه چقدر این آهنگ حرف دل منه ! انگار متن ترانه رو من نوشته باشم برای تو . انگار که این شاعر جای من بوده ، انگار که یکی عین تو کنارش بوده و تموم حس‌های نابی رو که تو به من هدیه دادی توی زندگی یکی به شاعر این ترانه هدیه داده قبلا .

نمیدونی که چقدر خوشحالم از اینکه توی دنیای منی ، از اینکه انقدر زندگی من با تو آرومه . این آرامشی که کل وجودمو در برگرفته بهترین هدیه‌‌‌ای که تو بهم دادی تا حالا . ارامشی دست نیافتنی که حتی اگه دنیای پیرامونم منفجر هم بشه از جاش تکون نمیخوره ، چسبیده به دل و روح و روانم و نمیذاره تو هیچ شرایطی بهم ریخته بشم و نمیذاره هیچ چیزی توی دنیا از یه حدی بیشتر دلخورم کنه . این با ارزش ترین محبت دنیاست که عشق به من داده که حضور تو ، توی زندگیم باعثش شده .

منی که تو خانواده‌‌‌ای پر تنش بزرگ شدم و از بچگیم با انواع تنش‌ها روبه رو بودم بدون ذره‌‌‌ای آرامش قدر این ارامش و میفهمم ! قدر تو رو میدونم ، قدر زندگیمون و ، عشقمون و ...

میدونی تو به جز آرامش چیزای با ارزش زیادی به من هدیه دادی ، به من یاد دادی که میتونم خیلی فراتر از خودم باشم و باید خودمو باور کنم به من یاد دادی که قرار نیست با ازدواج زندگی شخصیم تحت تاثیر قرار بگیره اونقدر که خودمو فراموش کنم . قرار نیست خودمو وقف تو و خونه داری و در آینده بچه داری کنم . اینکه همش بهم یاد آوری میکنی که من تازه 23 سالمه و تازه اول راهم و هنوز میتونم خیلی پیشرفت کنم توی زندگیم و کلی موفق شم و به همه‌ی ارزوهام برسم خیلی برام قشنگه . اینکه امشب بعد از تعریف کردن از زندگی اون دختر 21 ساله‌‌‌ای که توی فرانسه درس میخونه بهم گفتی وقتی رفتیم توام اونور عکاسی میخونی توی دانشگاه و یه عکاس معروف میشی خیلی برام قشنگ بود . تو همیشه این طوریی ، تو اوج ناامیدی و شاید حسرت یه حرفی میزنی که انگار قلبم منفجر میشه از نور امیدی که به واسطی‌ی حرف تو دلم رو روشن کرده .

تو همه جوره جوری با من ! همه جوره و این دقیقا پاداش همون کار خوبیه که یه وقتی‌ی گوشه‌‌‌ای از زندگیم بدون هیچ چشم داشتی انجام دادم . تو یه جایزه‌ی با ارزشی که خدا به من داده تا منو تشویق کنه برای بهتر زندگی کردن ، تو کنار منی تا خدا بهم بفهمونه ببین دختر تو لیاقتت همچین مرد خوب و خفن و فوق العاده‌‌‌ای ! تو لیاقتت همچین زندگیی . همچین ارامشی همچین عشقی همچین سوپرایزای وقت و بی وقتی . تو لیاقتت اینه پس خوب زندگی کن پس یه طوری پیش برو که همه بفهمن لیاقتشو داشتی .

من لیاقتتو دارم ! قول میدم که از اینکه کنار منی و همسر منی و تاج سر منی در آینده خیلی خیلی افتخار کنی . قول میدم منو به همه‌ی دنیا نشون بدی و بگی اون خانوم خوشگله زن منه‌ها .

دوست دارم عزیز تر از جونم

با اینکه این روزا خیلی نگرانتم از بابت اینکه سرکار میری و از بابت این کرونا که دنیای همه رو تحت شعاع قرار داده اما بیا نترنسیم از هجوم ابرای تیره . ما بالاخره از پس این کرونا برمیایم و یهو به خودمون میایم میبینیم که نه تنها غول کرونا رو شکست دادیم بلکه مراحل مهاحرت رو هم پشت هم گذاشتیم و توی هواپیما به روزایی که سپری کردیم فکر میکنیم و کیف میکنیم از صبوری و تحمل و عشقمون به همدیگه.

منو دورت برگردون ، منو از تب بسوزون

برقصون و بچرخون

+ چقدر این پست رو دوست دارم :)

پیشنهادی برای گنبد مسجد امام حسن مجتبی - زرقان فارس
بازدید : 574
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 9:01

خب خب خب !

میبینیم که برگشتم به روزهای قبل از مسافرتمون !

به روزهایی که شبهارو تا صبح بیدار بودم و از اونور تا 4 بعدازظهر توی تخت خواب خرو پف میکردم .

با اینکه این وضعیت ، وضعیت مناسبی نیست اما واقعا برام دوست داشتنیه . واقعا لذت میبرم از شب بیداری و تا لنگ بعدازظهر خوابیدن .

هر چند شاید به وضعیت ایمنی بدنم ضرر برسونه اما خب کیفش برام از اهمیت بیشتری برخورداره ...

ی طوری شده وضعیت مملکت که فقط برام مهمه از الانم لذت ببرم از همین الانم .

امشب‌ی سریال و شروع کردیم به اسم This is us که میتونم بگم یکی از بهترین سریالای زندگیمه بعد از فرندز البته. تقریبا عاشقش شدم . بسیار دلچسبه و آدم با دیدنش حالش خوب میشه ، هی لبخند میزنه و با خودش میگه چه قشنگ .اگه ندیدید حتما تماشاش کنید که واقعا کیف میکنید از سپری کردن وقتتون با این سریال .

دیشب طی نت گردی شبانه ام با دختری آشنا شدم ، 21 ساله دانشجوی سینما و تیاتر دانشگاه سوربن فرانسه !

انقدر این دختر خفن و خوب بود که دلم میخواست همه‌ی پستاشو بخورم ! همه‌ی عکساشو ! همه‌ی همه شو ...

و راستش یه کمم بهش حسادت کردم بخاطر این همه استقلالش ، بخاطر اینکه توی سن 19 سالگی تنهایی رفته فرانسه !

زندگی بعضی ا خیلی بهم انگیزه میده ، انگیزه‌ی قوی بودن ، تلاش کردن و امید داشتن .

حالم خیلی خوبه الان :)))

و بیشتر از همیشه به آینده امیدوارم ، به زندگیم ، به مهاجرت ، به چستر ، به به دنیا اوردن 4 تا بچه :)))) و البته به اینکه بلاخره میتونم مثل بلبل فرانسه حرف بزنم ... من میتونم ، میدونم که میتونم

برم زبان بخونم و بعدش کتاب زیبای قشنگمو

میدونید دارم روزی نیم ساعت تا َیک ساعت کتاب میخونم ؟

و میدونید که حالم با خودم بهتره؟

انگشتای کشیده تو کش بده تا آخر من
بازدید : 672
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 15:54

خب اینکه در حال حاضر مشغول خوندن کتاب "مسیح باز مصلوب " اثر نیکوس کازانتزاکیس هستم .

این آقای نیکوس کازانتزاکیس نویسنده‌ی فوق العاده یونانی هستند که فقط بخاطر یک رای جایزه‌ی نوبل رو از دست دادن ! و شاید اگر جایزه‌ی نوبل گرفته بود انقدر نامش نا آشنا نبود ...

خوبه که با وجود دلهره‌ها و نگرانی‌ها میتونم کتاب بگیرم دستم و متمرکز بشم روی کلمات .

روزگار عجیبی رو پشت سر میذاریم .

از یک طرف خانواده ام هستند که به طور جدی به قضیه‌ی کرونا نگاه نمیکنند و از طرف دیگه چستر که هر چی بهش میگم سرکار نرو گوش نمیده و میگه که اگه نره اخراج میشه ! و در جواب من که میگم اخراج بشی مهم نیست بعد از تموم شد این کرونا یه شرکت بهتر کار پیدا میکنی بی اعتنایی میکنه و تصمیم داره منو دق بده !

با وجود اینکه تمام نکات بهداشتی رو رعایت میکنه اما من واقعا نگرانشم . دلم میخواد بشینه ور دل خودم و تا این قضیه ختم به خیر نشده از خونه بیرون نره !

خودمم چهار روزه از خونه بیرون نرفتم و قصد دارم حالا حالا از خونه نشینی لذت ببرم ! البته اگه جناب چستر بذاره !

پسرخاله‌ی پدر در قم به علت کرونا فوت شده !!!!!!

دلم نمیخواد بهش فکر کنم اما‌ی طوریه که انگار از رگ گردن به ما نزدیک تره ...

یه حالی دارم ، دنیام توی خلسه است انگار به همه چی بی تفاوت شدم .!

دلم روزای عادی میخواد ...نه حتی روزای خوب ، فقط عادی ، بدون خبر بد ..

امیدوارم همه در پنهاه باشیم از این ویروس کرونا و به سال بعد راه یابیم !

+ چرا نمیتونم با انرژی باشم مثل قبل ؟

+الان متوجه شدم امشب شب آرزوها بوده !!!!! آرزو میکنم سال دیگه این موقع هلند باشیم .

(259) دعا جهت یافتن گمشده
بازدید : 527
شنبه 9 اسفند 1398 زمان : 15:54

مهمونی بودیم !

فضای خونه برام ناشناس بود اما بیشتر شبیه تصویرهایی که از بچگیم توی ذهنم نقش بسته بود ، بود.

میدونستم که خونه‌ی خودمون نیستم !

شب بود ...

همه خواب بودن و من به وقت بی خوابی رفتم توی آشپزخونه تا مسواک بزنم ! آخه عادت دارم همیشه توی ظرف شویی مسواک میزنم .

یکی از گلای مورد علاقمم اونجا بود . کنار ظرف شویی .

همه چی سیاه و سفید بود ! حتی گلم رنگ نداشت اما آشپز خونه سفید بود . پر از نور سفید ...

موقع مسواک زدن ، گیاه زیبام که ساقه‌های بلندی داره مثل‌ی گربه که خودشو میچسبونه بهت و لوس میکنه خودشو برات برگای بزرگ و پهنشو آورد توی صورتم !

داشتم مسواک میزدم اما برگ‌های گیاهم اومده بود توی صورتم و نمیذاشت کارمو بکنم

کم کم برگها دور گردنم پیچیده شد ...

به خودم که اومدم ساقه‌های گیاه شده بودن طناب دور گردنم و سعی داشتن منو خفه کنند !!!!

لحظه‌های آخرم بود و چشمام داشت سیاهی میرفت ...

که بالاخره موفق شدم گیاه رو از خودم جدا کنم

اما همون لحظه ساقه‌ی گیاه شکسته شد

وقتی ساقه شکست و از گردنم جدا شد همون موقع برگ جدیدی سبز شد !و برگ قبلی ازش جدا شد...

از خواب که پریدم گیج و منگ بودم ...

همون موقع سرفه‌هایی خشک کردم و نگران از خوابی که دیدم و سرفه‌هایی که کردم دوباره به خواب رفتم ...

نمیدونم تعبیرش چی میتونه باشه اما خواب جالبی بود برام !

خواهرم میگه بعضی خوابا به مرور زمان تعبیر میشه ! واقعا دلم میخواد ببینم این خوابم قراره چطوری تعبیر بشه توی این دنیا ...

یکی به ما خبر بده که از خوشی باخبره
بازدید : 491
پنجشنبه 7 اسفند 1398 زمان : 19:19

خیلی وقت بود میخواستم بیام و راجبه بهترین سورپرایز زندگیم بنویسم هی وقت نمیشد .

چند وقت پیش که روز زن بود و ما خونه‌ی مامان خانوم اینا دعوت شده بودیم ! صبح چستر بهم پیام داد کادوی روز زن رو فردا شب بهت میدم !

منم کلی کنجکاو شدم که چیه کادوم ؟! آخه اصلا قرار نبود چستر چیزی برام بگیره دیگه نهایت دوتا شاخه گل رز ...

هر چی ازش پرسیدم که چی گرفتی برام هیچی نمیگفت ! هی میگفت سورپرایزه و فردا میفهمی‌.

منم دیگه گفتم اوکی و بیشتر اصرار نکردم اما خودش هی پیام میداد هی ذوق میکرد برای کادویی که برام گرفته مثلا‌ی پیام بهم داد خوشحالیه تو برای من خیلی ارزشمنده حتی بیشتر از خوشحالیه خودم ! یا هی میگفت کاش امشب میرسید دستم تا جلوی خانواده ات بهت میدادم ! هیم ایموجی آی شادی و رقص و خوشحالی میفرستاد برام .

من دیگه داشتم خل میشدم از یه طرف نمیگفت چی برام خریده ، هی میگفت نپرس . از یه طرفم با پی ام دادناش کنجکاوی منو تحریک میکرد .

دو ساعت گذشت دوباره پی ام داد کادوتو عشقه !!!خیلی خوشم میاد ازش !!!

به قول خودش میخواست شورشو زیاد کنه . که واقعا هم شورش خیلی زیاد شده بود . کلا فکرم درگیرش شده بود .

یه پی امم داد که کادوی تو از 1000 تا ps4برام لذت بخش تره !

دیگه من گفتم حتما برای گوشی خریده اونم آیفون ! همون مدلی که میخواستم . کلی ذوق زده شده بودم توی خیال خودم که یهو پی ام داد البته گرون نیست کادوت ولی ارزش معنویه زیادی داره !!!!!!!!!

یعنی ذوقم تموم شد یهو ! و فکرم خیلی بیشتر درگیر شد که یعنی چیه که هم گرون نیست هم خیلی ذوق داره هم خیلی خوشم خواهد اومد ازش ؟!

دیگه هیچی نگفت تا اینکه‌ی اسکرین شات از دیجی کالا فرستاد برام که توش جزییات سفارش رو نوشته بود و فقط مشخص بود که سه تا وسیله است در سه رنگ مشکی ، سورمه‌‌‌ای ، مشکی ...

با دیدن این عکس فکرم کاملا منحرف شد از تمام چیزایی که فکر میکردم برام خریده باشه .

تنها چیزی که به ذهنم میرسید جوراب بود !

خلاصه که آخرش قرار شد پیرینت بگیره از صفحه‌ی سفارش دیجی کالا اونو شب بهم هدیه بده .

موقعی که پاکت هدیه رو بهم داد و موقعی که بازش کردم و با برگه‌‌‌ای که روش مشخصات یه دوربین کانن نوشته شده بود روبه رو شدم دقیقا روی ابرا بودم ... آنقدر ذوق کردم آنقدر ذوق کردم که پاهام سست شده بود .حتی نمیتونستم روی پاهام بایستم . و حتی نمیدونستم الان باید چیکار کنم و خوشحالی بی حد و مرزمو چجوری نشون بدم !

فقط چسترو بغل کردم و هزار بار ازش تشکر کردم . این بهترین هدیه‌ی زندگیم بود . بهترین چیزی که تاحالا هدیه گرفته بودم .

من همیشه عاشق عکاسی بودم و هستم . همیشه ام خواهرم میگفت برات میخرم دوربین ولی هیچ وقت نشد که بخره . چستر کسی بود که بالاخره منو به آرزوم رسوند .

خلاصه که اون شب یکی از بهترین شبای زندگیم بود و از شدت ذوق تا صبح تو فکر دوربینم بودم و اینکه چه عکسایی باهاش بگیرم :)))

چستر واقعا فوق العاده است ...
آنقدر فوق العاده که قابل وصف نیست ...

چقدر خوب حرف میزنه این مرد !
بازدید : 471
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 19:46

آرزو‌های بزرگ داشته باشید

و از آنها دست نکشید

همه امور مهم

به دست کسانی انجام پذیرفته است

که از آرزوهای بزرگ خود دست نکشیده اند

اسکاول شین

+ چستر میگه یه هدف و توی زندگیت انتخاب کن و به خودت قول بده که بهش برسی ! هر طور شده . فکر کن پای آبروت درمیونه و اگه به هدفت نرسی ، اگه وسط راه جا بزنی ، اگه خسته بشی ، تنبلی کنی ، ناامید بشی آبروت میره ... آبروت پیش خودت میره . دیگه نمیتونی روی خودت حساب کنی . به خودت قول بده که از پسش برمیای . که قابل اعتمادی برای خودت که اگه‌ی چیو بخوای هر طور شده بهش میرسی ، مثل من که تورو میخواستم و بهت رسیدم .

+ منتظرم بمونید

پاورپوینت بررسی معماری کارهای زاها حدید.

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 10
  • بازدید کننده امروز : 7
  • باردید دیروز : 11
  • بازدید کننده دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 37
  • بازدید ماه : 139
  • بازدید سال : 139
  • بازدید کلی : 11290
  • کدهای اختصاصی